ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟

شاعر : فخرالدين عراقي

کز زخمه‌ي آن نه فلک اندر تک و تاز استساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟
خود جان و جهان نغمه‌ي آن پرده‌نواز استآورد به يک زخمه، جهان را همه، در رقص
کين راه چه پرده است و درين پرده چه راز است؟عالم چو صدايي است ازين پرده، که داند
داني که حقيقت ز چه دربند مجاز است؟رازي است درين پرده، گر آن را بشناسي
پيوسته پريشان سر زلف اياز است؟معلوم کني کز چه سبب خاطر محمود
حسن رخ خوبان، که همه مايه‌ي ناز است؟محتاج نياز دل عشاق چرا شد
ناز است بجايي و يه يک جاي نياز استعشق است که هر دم به دگر رنگ برآيد
در کسوت معشوق چو آيد همه ساز استدر صورت عاشق چو درآيد همه سوزاست
قسم دل عشاق همه سوز و گداز استزان شعله که از روي بتان حسن برافروخت
هر ره که جزين است همه دور و دراز استراهي است ره عشق، به غايت خوش و نزديک
خواب خوش مستيش همه عين نماز استمستي، که خراب ره عشق است، درين ره
رفتم به در ميکده، ديدم که فراز استدر صومعه چون راه ندادند مرا دوش
در باز تو خود را، که در ميکده باز استاز ميکده آواز برآمد که: عراقي